در سال 1338 پا به جهان گذارد.و از همان اوائل فردی خونگرم و مهربان بود.بعد از گذراندن دوران تحصیل و همزمان با اخذ دیپلم بود که انقلاب به اوج خود رسیده بود.وی بچه ها را همچون معلم آموزش می داد و بیشتر روزها را خودش روزه می گرفت،تا اینکه بتواند در مقابل مشکلات تاب تحمل داشته باشد. او برای پیروزی انقلاب بسیار زحمت می کشید، بطوریکه که خانه را به انبار مهمات و آموزشگاه نظامی تبدیل کرده بود.تا اینکه انقلاب پیروز شد و او به سربازی رفت.وی به خاطر موفقیت هایش همیشه مرخصی وتشویقی می گرفت و در زمان مرخصی هایش کار می کرد و پول آن را به مردم محروم زابل کمک می کرد. بعد از سربازی به جبهه غرب رفت و پس از بازگشت ازدواج نمود و در جهاد سازندگی مشغول به کار شد و همیشه اصرار داشت به جبهه برود تا اینکه در تاریخ 29/10/61 به جبهه اعزام شد و در عملیات والفجر 1 در کنار پدر و برادرش در تاریخ 21/1/62 به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به آرزوی دیرینه خود که همانا شهادت بود نائل آمد.روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
فرازی از وصیتنامه شهید حبیب اله ستوده
بنده حقیر همه را به نماز سفارش می کنم و می گویم هرچه هست در نماز است،جنگ ما هم برای نماز است حرف ما هم برای نماز و اسلام است و اصولا چون ما اسلام داریم با ما می جنگند و تا وقتی که ما صلـواة را داریم تا وقتی الله اکبر را داریم و تا وقتی نماز و خدا را می خواهیم باید مبارزه در راه خدا هم بخواهیم... |